سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

 

 

   

نام رمان : عشق زشت

نویسنده : کالین هوور – مترجم : لیلا آخوندی (شبنم) کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : 3?1 (پی دی اف کامپیوتر) – 3?5 (پی دی اف تبلت) – 4?3 (پی دی اف گوشی)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، APK

تعداد صفحات : 287

خلاصه داستان :

وقتی تیت کالینز برای اولین بار خلبان مایلز آرچر رو می بینه ، خودش هم میدونه که عشق در یک نگاهی در کار نیست. اون دو تا حتی تا مرز دوست صدا کردن هم دیگه هم جلو نمیرن. تنها حس مشترک بین این دو ، کشش بی حد و اندازه نسبت به همدیگه س. جلوتر که میرن ، مشخص میشه یه نقطه ی اشتراک دیگه هم در کاره : مایلز نمیخواد عاشق بشه و تیت فرصتی برای عاشقی نداره !
مایلز شرطی داره برای ادامه دادن رابطه شون :
از گذشته چیزی نپرس …
انتظار آینده ای نداشته باش …
فکر میکنن از پسش برمیان ، ولی بلافاصله میفهمن که اوضاع از کنترلشون خارج میشه :
قلب ها پا در میونی میکنن
تعهدات شکسته میشن
قوانین متزلزل میشن
و عشق “زشت” میشه …

 

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر، تبلت و گوشی) – JAR (جاوا) – APK (اندروید)

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

با تشکر از لیلا آخوندی عزیز بابت ترجمه این رمان زیبا .

 

هم اکنون به صورت آنلاین خرید را انجام دهید و لینک دانلود PDF نسخه ی اندروید، پرنیان و کتابچه را در دریافت کنید :

 

قسمتی از متن رمان :

- یه نفر گردن شما رو با چاقو زده ، بانوی جوان !
چشمام گشاد شد ، و به آرامی به سمت مرد سالخورده ای که کنار دستم ایستاده بود برگشتم. دکمه ی سمت بالای آسانسور رو زد و روش رو به من کرد. خندید و به گردنم اشاره کرد :
- ماه گرفتگیت رو می گم!
دستم بی اراده سمت گردنم رفت و ماه گرفتگی کمرنگ ِ درست پایین گوشم رو لمس کردم.
- پدربزرگم همیشه می گفت جای ماه گرفتگی نشون می ده یه نفر تو زندگی قبلیش چطور قائله رو باخته . تو گردنت ماه گرفتگی داری ، حاضرم شرط می بندم مرگ سریعی داشتی !
لبخند می زنم ، نمیتونم بگم که ترسیدم یا خوشم اومده . این مرد ، بر خلاف شروع مکالمه ی نه چندان جالبش ، نمی تونه اونقدرها خطرناک باشه. قامت خمیده و حالت لرزانش نشون می ده یک روز هم کمتر از هشتاد سال نداره. چند قدم آروم به سمت صندلیهای مخمل قرمزی که چسبیده به دیوار کناری آسانسور قرار داده شدند برمیداره . ناله کنان توی صندلی فرو می ره و دوباره به من نگاه میکنه :
- داری میری طبقه ی هیجدهم ؟
حین حلاجی کردن سوالش چشمام باریک میشه . اون از طریقی میدونه کدوم طبقه دارم می رم ، با اینکه این اولین بار در عمرمه که پا توی این مجتمع آپارتمانی گذاشتم ، و قطعا اولین باره که چشم تو چشم این مرد شدم.
محتاطانه جواب میدم :
- بله قربان ! شما اینجا کار می کنین ؟
- آره ، در واقع!
سرش رو به سمت آسانسور برمیگردونه و چشمای من روی شماره های روشن جلوی چشمم حرکت میکنه. 11 طبقه مونده تا برسه. دعا میکنم زودتر برسه.
- کار من زدن دکمه های آسانسوره . فکر نمیکنم هیچ عنوان رسمی ای برای شغل من وجود داشته باشه ، ولی دوست دارم خودم رو کاپیتان پرواز بدونم ، با توجه به اینکه مردم رو 20 طبقه توی فضا بالا می برم !
به کلماتش لبخند می زنم ، آخه برادر و پدر من هر دو خلبانن.
- چه مدت کاپیتان پرواز بودید ؟
همونطور که منتظرم سوال میکنم. قسم می خورم این کندترین آسانسوریه که تو عمرم دیدم.
- از وقتی که برای نگهداری ساختمون خیلی پیر شدم. قبل از اینکه کاپیتان بشم 32 سال اینجا کار کردم. الانم فکر کنم بیشتر از 15 ساله مردم رو راهی پرواز میکنم. مالک از سر دلسوزی یه کاری به من داده تا وقتی مرگم سربرسه مشغول باشم.
با خودش لبخند می زنه :
- چیزی که نمی دونست اینه که خدا کلی چیزهای عالی به من داده تا تو زندگیم انجام بدم. و حالا انقدر پیش رفتم که انگار قرار نیست هیچ وقت بمیرم.
وقتی در آسانسور بالاخره میرسه دارم با صدای بلند می خندم. خم میشم تا ساکم رو بردارم و در همون حال ، قبل از وارد شدن یه بار دیگه به طرفش بر میگردم:
- اسمتون چیه ؟
- ساموئل* ، ولی کاپی صدام کن. همه همین کار رو میکنن.
- تو هم ماه گرفتگی داری کاپی ؟






تاریخ : دوشنبه 94/10/7 | 11:29 صبح | نویسنده : محمد مهدی عزیزان | نظرات ()

نام رمان : آقای حساس خانوم خشن

نویسنده : ramika کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : 2?6 (پی دی اف) – 0?2 (پرنیان) – 0?9 (کتابچه) – 0?4 (ePub) – اندروید 0?9 (APK)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

تعداد صفحات : 282

خلاصه داستان :

دختری شیطون، بی ملاحظه که بین سه تا پسر بزرگ شده و روحیه اش شده شبیه پسرا…
پسری ساکت و سر به زیر که بین سه تا دختر بزرگ شده و روحیه اش کپی دختراس.
این گل پسر و گل دختر با هم همکار میشن و با هم اتفاقای بانمکیو رقم میزنن…

 

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

با تشکر از ramika عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

قسمتی از متن رمان :

_از وقتی کوچیک بودم به جای خاله بازی، ماشین بازی میکردمو به جای لِی لِی ،کشتی میگرفتم.کم کم همه جوره شدم کپی برابر اصل پسرا.تو کوچه دروازه بانی میکردم و یاد ندارم که با دخترا هم بازی شده باشم….
_این منم یه پسر با خلقو خوی دخترونه تا چشم رو هم گذاشتم نشسته بودم جلو چهار تا دخترو چایی تعارف میکردم و یا موهای عروسکمو پاپیون میزدم !!!
ماآدما مثل خمیریم….هرجور ورزمون بدن همون شکلی مشیشم.شخصیتامون آینه معکوس هم نشینامونه و بس…






تاریخ : دوشنبه 94/9/30 | 3:58 عصر | نویسنده : محمد مهدی عزیزان | نظرات ()

نام رمان : پشت کوه

نویسنده : لیلی تکلیمی کاربر انجمن نودهشتیا

حجم کتاب : 6?2 (پی دی اف) – 0?5 (پرنیان) – 1?1 (کتابچه) – 0?6 (ePub) – اندروید 1?0 (APK)

ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

تعداد صفحات : 586

خلاصه داستان :

یه خانم جوان برای تدریس به مدرسه ای می ره که در یک روستای نسبتا دور افتاده ست، اونجا با بچه ها و اتفاقات جالبی روبه رو می شه .
ما در این داستان علاوه بر خانم معلمی که سعی داره صبور و منطقی نشون بده، با پسر نوجوون با نمکی هم آشنا می شیم که رو مخ این خانم معلمه و تقریبا هیچیش به آدمیزاد نرفته ولی یه کمی که پیش بریم حتی می تونیم عاشقش بشیم.
توی این داستان با هم می خندیم، می ترسیم و با ماجراهایی رو به رو می شیم که مرتبط با شهروندان نامرئی و غیرعادی پشت کوه، یعنی اجنّه ست!

 

قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

پسورد : www.98ia.com

منبع : wWw.98iA.Com

با تشکر از لیلی تکلیمی عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای کلیه ی گوشی های موبایل (نسخه PDF)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

قسمتی از متن رمان :

آقای مدیر که پیش بینی کرده بود دیر یا زود مرا ببیند که گوش کوهان را گرفته ام و به شیوه ی معلم های قبلی اورا به سوی دفتر می کشانم، زیرلب باخودش غرولندی کرد:
ـ” پس بالاخره تو هم صبرت تموم شد!”
معترضانه صدایم را بالا بردم:
ـ” آقای صادقی لطفا تکلیف منو با این کوهان پشت کوهی روشن کنید!”
مدیر بابی حوصلگی غرید:
ـ” شماره تلفن خونه تون روبده تا بگم بابات بیاد تعهد بده…”
با خشم دندان به هم ساییدم:
ـ” تعهد؟ کار این جونور از تعهد گذشته، دیوونه م کرده با این خل بازی هاش!”
بی تفاوتی مدیر روی اعصابم بود:
ـ” باشه، هرچی شما بگین… خیلی خب کوهان، شماره تلفن!”
این دیگر آخرش است! موقع ثبت نام بچه ها شماره از آنها نگرفته یعنی؟!
کوهان بی هیچ نگرانی و دلشوره ای پاسخ داد:
ـ” ما تلفن نداریم.”
مدیر هم اصلا دلشوره ای نداشت:
ـ” شماره همسایه تون رو بده.”
کوهان شماره ی همسایه اش را روی یک ورقه نوشت. مدیر شماره گیری کرد و زد روی بلندگو:
ـ” الو؟”
ـ” سلام خانم، ازمدرسه ی کوهان پشت کوهی تماس می گیرم. “
ـ” کوهان همسایه مونه، به من چه؟”
ـ” می شه لطفا پدرش رو صدابزنید؟”
ـ” نه! پدرش اون میش سیاه سفیده شون رو برده دامپزشکی، فکر کنم مش مشه گرفته، یا شاید هم جنون گاوی…”
ـ” خب مادرش رو صدا کنید!”
ـ” نمی شه، مادرش رفته جهازبرون دختر خوارشوهر خواهرش!! یه گلدون کریستال هفتاد و سه هزارتومنی هم به عنوان چشم روشنی براشون خریده تا چش و چال فامیل دوماد درآد!”
ـ” برادر بزرگ ترش چی؟”
ـ” بانامزدش رفتن مشهد زیارت، ساعت سه وبیست وپنج دقیقه صبح بلیط داشتن که دوساعت تأخیر بهش خورد و سرساعت ده و چهل و سه دقیقه پرواز کردن!!”
ـ” خودتون لطفا یه سر بیاین مدرسه.”
ـ” وا به من چه؟ مگه من فضولم؟!”
و بی هیچ مقدمه ای ارتباط از آن سوی خط قطع شد. مدیر با بی حوصلگی گوشی قطع شده را اندکی به سویم متمایل کرد تا بگوید دیدی قطع شد؟ وبعد بابی قیدی شانه ای بالا انداخت وگوشی را روی شارژرش گذاشت.






تاریخ : دوشنبه 94/9/30 | 1:1 صبح | نویسنده : محمد مهدی عزیزان | نظرات ()

Shatranje Shekasteh دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)

1 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : شطرنج شکسته

2 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : *Silver Sun* کاربر انجمن نودهشتیا

3 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : 3?8 (پی دی اف) – 0?3 (پرنیان) – 0?9 (کتابچه) – 0?3 (ePub) – اندروید 0?8 (APK)

11 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : 433

14 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

سرتیپ دوم سورنا فروزش، مسئولیت بزرگی رو به عهده گرفته. از بین بردن باند قاچاق مواد مخدر فردی به اسم گودرز…
و توی این راه تنها نخواهد بود. مردانی از فرزندان ایران زمین، همه برای ایران گام خواهند برداشت.
و از همه چیزشون می گذرن، جونشون رو توی این راه می گذارن.
ولی در نهایت باید دید؛ کی پیروز میدانه؟!
و بعد از اون، حضور یک مرد از جایی دور…! برای انتقام اومده. اومده که بسوزونه و خاکستر کنه.
و یک گذشته فاش می شه.
یک گذشته از یک سرباز شطرنج
روزهایی از زندگی یک شطرنج شکسته…

 

5 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از *Silver Sun* عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان شطرنج شکسته | *Silver Sun* کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

دستش را روی شقیقه اش گذاشته بود و فشار می داد.چشم هایش را بست و سعی کرد کمی آرام بگیرد.تصویری که دیده بود از ذهن بی قرارش بیرون نمی رفت.چه کسی انتظار داشت که نوشاد… نوشاد رادان مرتکب چنان کاری بشود؟ چشم هایش را آرام باز کرد گویی که انتظار داشت هیج نبیند. دهانش را باز کرد و سعی کرد هوای درون ماشین را به ریه ی خشکش بفرستد. نگاهی به اعداد قرمز رنگ انداخت. سری تکان داد و دستش را به سمت جعبه دنده برد. همزمان با سبز شدن چراغ ماشین از جا کنده شد.
بی وفقه می راند و هر چه فکر می کرد نمی دانست که به کجا می رود. صدای زنگ موبایلش چیزی را به او یادآوری کرد.ن فس عمیقی کشید و رد تماس زد و بعد مسیر خود را بدون توجه به بوق های آزاردهنده دیگر رانندگان عوض کرد. جلوی ساختمان بزرگ و سفید رنگ آسایشگاه که تنها نفرت را به یاد او می آورد پارک کرد. در ماشین را به هم کوبید و بعد صدای قفل شدن درها در گوشش پیچید.
وارد ساختمان شده بود.به سمت اتاق مورد نظرش رفت.در کرم رنگ را باز کرد و وارد اتاق شد. لبخندی را هر چند بی مورد مهمان لب هایش کرد.آرام گفت.
- سلام.
می دانست مثل همیشه جوابش تنها سکوت است. شال سفید رنگش را روی مبل قهوه ای قدیمی پرت کرد. گیره موهایش را باز کرد و به سمت یخچال کوچک گوشه اتاق رفت.درش را به آرامی باز کرد و بطری آب معدنی را بیرون کشید. ساعتی بعد هر دو رو به روی هم نشسته بودند و با نگاه تمام گلایه ها را بازگو می کردند. نائیریکا آرام شروع به صحبت کرد.صدایش همچون موج بر جان بی قرار جهانشاه، پدر ناتوانش، می نشست.
- امروز خبر خاصی نبود…رفتم باشگاه.برگشتم خونه…سیما رفته بود آرایشگاه.با نوشاد حرف…نزدم.






تاریخ : جمعه 93/8/23 | 6:47 عصر | نویسنده : محمد مهدی عزیزان | نظرات ()

Niish دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)

1 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : نیش

2 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : نازنین 87 کاربر انجمن نودهشتیا

3 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : 2?3 (پی دی اف) – 0?2 (پرنیان) – 0?8 (کتابچه) – 0?2 (ePub) – اندروید 0?7 (APK)

11 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : 218

14 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

از رادیو مناجات سوزناک حضرت علی پخش می شد . قلب شکسته ام بی تابش بود .باز این دل … امان از این دل …
محمد طعنه زد: تعارف نداریم ، گریه کن…(تلخ تر نیش زد)گریه کن براش …سبک میشی !
لبخند تلخی زدم ،به صفحات کتاب زل زدم و خواندم :
“هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش ، چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند ، هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن ، اگر به سویت بازنگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است .”
محمد گفت : مال ِ تو نبود رهاش کن!
سوز اشک چشمم را سوزاند
-رهاش کردم … اون رهام نمی کنه .
و نگاهم به آن سوی شیشه ،به آن سوی خیابان کشیده شد به ماشین مشکی مدل بالایش …
اگر دوستم نداری چرا رهایم نمی کنی ؟

 

5 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از نازنین 87 عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان نیش | نازنین 87 کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

نگاه بیحوصله و کسل پیروز از ازدحام داروخانه به اسمان نارنجی کشیده شد برف نم نمک باریدن گرفته بود.
یاد اولین برفی که دیده بود افتاد ، به مادرش گفته بود “مامان از اسمون کاغذ می ریزه “
آه بلندی کشیدو باز نگاهش به در داروخانه دوخته شد . امان از دست مادرش .بخاطر اصرارهای او ،مجبور شده بود با “آنا ” به دکتر برود .
دلش شور ِ رستوران را می زد موبایلش را برداشت و شماره گرفت سامان گوشی را پاسخ داد.
-الو سلام پیروز خان …چطوری هنوز بیمارستانی ؟
-سلام …نه چه خبر؟
-امن و امان …صاحب مجلس نیم ساعت پیش زنگ زد که مهمونا شون از بهشت زهرا تو راهن !
آنا با کیسه ی داروها از داروخانه بیرون زد.
پیروز سریع گفت: همه چی ردیفه ؟
-بله پیروزخان … راستی شب خودتون می اید دیگه ؟
-اره خدافظ!
در ماشین که باز شد جبهه ای از هوای سرد تنش را به لرزه انداخت. کیسه ی داروها را گرفت و آنا ماشین را روشن کرد .






تاریخ : جمعه 93/8/23 | 6:45 عصر | نویسنده : محمد مهدی عزیزان | نظرات ()

Naa Gofteh Ha دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)

1 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : ناگفته ها

2 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : b.hassani کاربر انجمن نودهشتیا

3 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : 5?7 (پی دی اف) – 0?4 (پرنیان) – 1?1 (کتابچه) – 0?4 (ePub) – اندروید 1?0 (APK)

11 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : 557

14 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت ناگهانی مادر بزرگش و بعد از سالها دوری به ایران برمیگردد…
آشنایی او با مرد جوانی در هواپیما و ناگفته هایی در مورد زندگیش، این داستان را شکل خواهد داد …

 

5 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از b.hassani عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان ناگفته ها | b.hassani کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

این داستان در مورد ناگفته هاست …ناگفته هایی که گاهی در زندگی بعضی از ما وجود دارد و یا به وجود می آید …ناگفته هایی که اگر گفته شوند گاهی دلی را آرام و گاهی وجودی را نا آرام میکنند …ناگفته هایی از عشق، از گذشته، از آینده …ناگفته هایی از نامردی، خیانت …و این ناگفته ها بالاخره روزی باید گفته شود، باز و شکافته شود…ناگفته هایی که باعث آرامش و در عین حال نا آرامی خاطر دختر جوانی خواهد شد.
بعد از کار شیاطین سیاه فرشتگان سفید و آدم های خاکستری این دومین کار منه … مطمن هستم که کار اول نواقصی داشت. ولی دوستان عزیزم با لطف زیادشون قلم ناپخته ی من رو بخشیدند و با حضور همیشه و سبزشون و تشکرات و امتیازاشون به من انرژی دادند. امیدوارم که از این کار هم خوشتون بیاد … این کار هم مثل قبلی کمی چالش برانگیزه ….به امید حضور همیشگی و دلگرم کننده شما دوستان نازنین !
مقدمه نویسی سخت ترین کار دنیاست … حاضرم ساعتها و روزهای متوالی بنویسم ولی برایم نوشتن یک مقدمه عذابی است الیم! دوستان مرا به بزرگواری خودشان عفو کنند …






تاریخ : جمعه 93/8/23 | 6:42 عصر | نویسنده : محمد مهدی عزیزان | نظرات ()

Be Sadegi دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل)

1 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نام رمان : به سادگی

2 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) نویسنده : تسنیم کاربر انجمن نودهشتیا

3 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) حجم کتاب : 4?1 (پی دی اف) – 0?3 (پرنیان) – 0?8 (کتابچه) – 0?3 (ePub) – اندروید 0?8 (APK)

11 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK

4 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) تعداد صفحات : 409

14 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) خلاصه داستان :

راجع به دختری به نام فدرا هست … دانشجوی روانشناسی و با مادرش زندگی میکنه . داستان از یک نقطه عطف تو زندگی فدرا شروع میشه و عاشقانه هایی که براش اتفاق میفته …

 

5 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)

6 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) پسورد : www.98ia.com

7 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) منبع : wWw.98iA.Com

11 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) با تشکر از تسنیم عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .

 

pdf دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)

jar1 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)

jar2 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)

epub دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)

android دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)

 

21 دانلود رمان به سادگی | تسنیم کاربر نودهشتیا (PDF و موبایل) قسمتی از متن رمان :

دومین بار بود که تنهایی پله های هواپیما را بالا میرفتم ….10 سال بزرگتر شده بودم اضطراب تنهایی هم 10 سال بزرگتر شده بود اما جنسش فرق داشت ……10 سال پیش 13 ساله بودم بابا سوار هواپیمایم کرده .میرفتم کرمان که راننده بیاید دنبالم و مرا ببرد بم….مامان 3 ماه بود که بم بود …از طرف سازمان ملل رفته بود برای کمک به زلزله زده ها…..کنار خانم روس چشم ابی کنار پنجره ی هواپیما نشسته بودم ،در ذهنم برنامه میریختم تا برسیم برایش انگلیسی صحبت کنم …..2 دقیقه نشد که اقای سیبیل کلفت امد بالای سرم گفت اشتباه جایش نشستم ،شمارهام را نگاه کردم دیدم بله!حق داشت .رفتم سر جایم.ناراحتی نداشت همان فدر که من دوست داشتم کنار خانم چشم ابی بنشینم او هم دوست داشت!
حالا 23 سالم بود می دانستم باید از روی کارت پرواز سر جایم بنشینم،کرمان هم نمیرفتم .از طرف مامان باید میرفتم سوییس ،قرارداد امضا می کردم و دوره ی حقوق بشر می گذراندم .از پنجره باند فرودگاه را نگاه میکردم .این بار بابا دیگر نبود که سوار هواپیمایم کند.برایم مهم نبود خانم چشم ابی کنارم باشد یا اقای سیبیل کلفت ،دوست داشتم صندلی کنارم اشغال نشود.قرار بود سینا بیاید فرودگاه دنبالم ،پسر دوست مامان بود ،او ر هم 10 سال پیش بم دیده بودم ،10 سال پیش دانشجوی پزشکی عمومی بود ،از سوییس امده بم کمک رسانی.13 سالم بود عاشقش شده بودم.رویا هم بافته بودم.با لباس عروس کنارسینا.دکتر بود ،خوش قیافه و خوش تیپ هم بود.با شاهزاده سوار بر اسب مو نمی زد.حالا 10 سال گذشته بود تخصص روانپزشکیش را هم گرفته بود .اما دیگر 23 سالم بود میدانستم 10 سال در سوییس منتظر نمانده من بزرگ شوم ،می دانستم با چند نفری دوست بوده و به جایی نرسیده .از سوییس زنگ میزد ،برای مامان تعریف می کرد.






تاریخ : جمعه 93/8/23 | 6:40 عصر | نویسنده : محمد مهدی عزیزان | نظرات ()
<      1   2      
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
.: Weblog Themes By SlideTheme :.