نام رمان : شطرنج شکسته
نویسنده : *Silver Sun* کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : 3?8 (پی دی اف) – 0?3 (پرنیان) – 0?9 (کتابچه) – 0?3 (ePub) – اندروید 0?8 (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : 433
خلاصه داستان :
سرتیپ دوم سورنا فروزش، مسئولیت بزرگی رو به عهده گرفته. از بین بردن باند قاچاق مواد مخدر فردی به اسم گودرز…
و توی این راه تنها نخواهد بود. مردانی از فرزندان ایران زمین، همه برای ایران گام خواهند برداشت.
و از همه چیزشون می گذرن، جونشون رو توی این راه می گذارن.
ولی در نهایت باید دید؛ کی پیروز میدانه؟!
و بعد از اون، حضور یک مرد از جایی دور…! برای انتقام اومده. اومده که بسوزونه و خاکستر کنه.
و یک گذشته فاش می شه.
یک گذشته از یک سرباز شطرنج
روزهایی از زندگی یک شطرنج شکسته…
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از *Silver Sun* عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
دستش را روی شقیقه اش گذاشته بود و فشار می داد.چشم هایش را بست و سعی کرد کمی آرام بگیرد.تصویری که دیده بود از ذهن بی قرارش بیرون نمی رفت.چه کسی انتظار داشت که نوشاد… نوشاد رادان مرتکب چنان کاری بشود؟ چشم هایش را آرام باز کرد گویی که انتظار داشت هیج نبیند. دهانش را باز کرد و سعی کرد هوای درون ماشین را به ریه ی خشکش بفرستد. نگاهی به اعداد قرمز رنگ انداخت. سری تکان داد و دستش را به سمت جعبه دنده برد. همزمان با سبز شدن چراغ ماشین از جا کنده شد.
بی وفقه می راند و هر چه فکر می کرد نمی دانست که به کجا می رود. صدای زنگ موبایلش چیزی را به او یادآوری کرد.ن فس عمیقی کشید و رد تماس زد و بعد مسیر خود را بدون توجه به بوق های آزاردهنده دیگر رانندگان عوض کرد. جلوی ساختمان بزرگ و سفید رنگ آسایشگاه که تنها نفرت را به یاد او می آورد پارک کرد. در ماشین را به هم کوبید و بعد صدای قفل شدن درها در گوشش پیچید.
وارد ساختمان شده بود.به سمت اتاق مورد نظرش رفت.در کرم رنگ را باز کرد و وارد اتاق شد. لبخندی را هر چند بی مورد مهمان لب هایش کرد.آرام گفت.
- سلام.
می دانست مثل همیشه جوابش تنها سکوت است. شال سفید رنگش را روی مبل قهوه ای قدیمی پرت کرد. گیره موهایش را باز کرد و به سمت یخچال کوچک گوشه اتاق رفت.درش را به آرامی باز کرد و بطری آب معدنی را بیرون کشید. ساعتی بعد هر دو رو به روی هم نشسته بودند و با نگاه تمام گلایه ها را بازگو می کردند. نائیریکا آرام شروع به صحبت کرد.صدایش همچون موج بر جان بی قرار جهانشاه، پدر ناتوانش، می نشست.
- امروز خبر خاصی نبود…رفتم باشگاه.برگشتم خونه…سیما رفته بود آرایشگاه.با نوشاد حرف…نزدم.
نام رمان : نیش
نویسنده : نازنین 87 کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : 2?3 (پی دی اف) – 0?2 (پرنیان) – 0?8 (کتابچه) – 0?2 (ePub) – اندروید 0?7 (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : 218
خلاصه داستان :
از رادیو مناجات سوزناک حضرت علی پخش می شد . قلب شکسته ام بی تابش بود .باز این دل … امان از این دل …
محمد طعنه زد: تعارف نداریم ، گریه کن…(تلخ تر نیش زد)گریه کن براش …سبک میشی !
لبخند تلخی زدم ،به صفحات کتاب زل زدم و خواندم :
“هیچ گاه کسی را دوست نداشته باش ، چون دوست داشتن اسارت است و اسارت انسان را به جنون می کشاند ، هر گاه کسی را دوست داشتی رهایش کن ، اگر به سویت بازنگشت بدان که از اول هم مال تو نبوده است .”
محمد گفت : مال ِ تو نبود رهاش کن!
سوز اشک چشمم را سوزاند
-رهاش کردم … اون رهام نمی کنه .
و نگاهم به آن سوی شیشه ،به آن سوی خیابان کشیده شد به ماشین مشکی مدل بالایش …
اگر دوستم نداری چرا رهایم نمی کنی ؟
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از نازنین 87 عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
نگاه بیحوصله و کسل پیروز از ازدحام داروخانه به اسمان نارنجی کشیده شد برف نم نمک باریدن گرفته بود.
یاد اولین برفی که دیده بود افتاد ، به مادرش گفته بود “مامان از اسمون کاغذ می ریزه “
آه بلندی کشیدو باز نگاهش به در داروخانه دوخته شد . امان از دست مادرش .بخاطر اصرارهای او ،مجبور شده بود با “آنا ” به دکتر برود .
دلش شور ِ رستوران را می زد موبایلش را برداشت و شماره گرفت سامان گوشی را پاسخ داد.
-الو سلام پیروز خان …چطوری هنوز بیمارستانی ؟
-سلام …نه چه خبر؟
-امن و امان …صاحب مجلس نیم ساعت پیش زنگ زد که مهمونا شون از بهشت زهرا تو راهن !
آنا با کیسه ی داروها از داروخانه بیرون زد.
پیروز سریع گفت: همه چی ردیفه ؟
-بله پیروزخان … راستی شب خودتون می اید دیگه ؟
-اره خدافظ!
در ماشین که باز شد جبهه ای از هوای سرد تنش را به لرزه انداخت. کیسه ی داروها را گرفت و آنا ماشین را روشن کرد .
نام رمان : ناگفته ها
نویسنده : b.hassani کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : 5?7 (پی دی اف) – 0?4 (پرنیان) – 1?1 (کتابچه) – 0?4 (ePub) – اندروید 1?0 (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : 557
خلاصه داستان :
داستان در مورد دختر جوانی به اسم نازلی کسروی است که بعد از فوت ناگهانی مادر بزرگش و بعد از سالها دوری به ایران برمیگردد…
آشنایی او با مرد جوانی در هواپیما و ناگفته هایی در مورد زندگیش، این داستان را شکل خواهد داد …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از b.hassani عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
این داستان در مورد ناگفته هاست …ناگفته هایی که گاهی در زندگی بعضی از ما وجود دارد و یا به وجود می آید …ناگفته هایی که اگر گفته شوند گاهی دلی را آرام و گاهی وجودی را نا آرام میکنند …ناگفته هایی از عشق، از گذشته، از آینده …ناگفته هایی از نامردی، خیانت …و این ناگفته ها بالاخره روزی باید گفته شود، باز و شکافته شود…ناگفته هایی که باعث آرامش و در عین حال نا آرامی خاطر دختر جوانی خواهد شد.
بعد از کار شیاطین سیاه فرشتگان سفید و آدم های خاکستری این دومین کار منه … مطمن هستم که کار اول نواقصی داشت. ولی دوستان عزیزم با لطف زیادشون قلم ناپخته ی من رو بخشیدند و با حضور همیشه و سبزشون و تشکرات و امتیازاشون به من انرژی دادند. امیدوارم که از این کار هم خوشتون بیاد … این کار هم مثل قبلی کمی چالش برانگیزه ….به امید حضور همیشگی و دلگرم کننده شما دوستان نازنین !
مقدمه نویسی سخت ترین کار دنیاست … حاضرم ساعتها و روزهای متوالی بنویسم ولی برایم نوشتن یک مقدمه عذابی است الیم! دوستان مرا به بزرگواری خودشان عفو کنند …
نام رمان : به سادگی
نویسنده : تسنیم کاربر انجمن نودهشتیا
حجم کتاب : 4?1 (پی دی اف) – 0?3 (پرنیان) – 0?8 (کتابچه) – 0?3 (ePub) – اندروید 0?8 (APK)
ساخته شده با نرم افزار : پی دی اف ، پرنیان ، کتابچه ، اندروید ، ePUB ، APK
تعداد صفحات : 409
خلاصه داستان :
راجع به دختری به نام فدرا هست … دانشجوی روانشناسی و با مادرش زندگی میکنه . داستان از یک نقطه عطف تو زندگی فدرا شروع میشه و عاشقانه هایی که براش اتفاق میفته …
قالب کتاب : PDF (مخصوص کامپیوتر) – JAR (جاوا) و ePUB (کتاب اندروید و آیفون) – APK (اندروید)
پسورد : www.98ia.com
منبع : wWw.98iA.Com
با تشکر از تسنیم عزیز بابت نوشتن این رمان زیبا .
دانلود کتاب برای کامپیوتر (نسخه PDF)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه پرنیان)
دانلود کتاب برای موبایل (نسخه کتابچه)
دانلود کتاب برای موبایل اندروید و آیفون (نسخه ePUB)
دانلود کتاب برای اندروید (نسخه APK)
قسمتی از متن رمان :
دومین بار بود که تنهایی پله های هواپیما را بالا میرفتم ….10 سال بزرگتر شده بودم اضطراب تنهایی هم 10 سال بزرگتر شده بود اما جنسش فرق داشت ……10 سال پیش 13 ساله بودم بابا سوار هواپیمایم کرده .میرفتم کرمان که راننده بیاید دنبالم و مرا ببرد بم….مامان 3 ماه بود که بم بود …از طرف سازمان ملل رفته بود برای کمک به زلزله زده ها…..کنار خانم روس چشم ابی کنار پنجره ی هواپیما نشسته بودم ،در ذهنم برنامه میریختم تا برسیم برایش انگلیسی صحبت کنم …..2 دقیقه نشد که اقای سیبیل کلفت امد بالای سرم گفت اشتباه جایش نشستم ،شمارهام را نگاه کردم دیدم بله!حق داشت .رفتم سر جایم.ناراحتی نداشت همان فدر که من دوست داشتم کنار خانم چشم ابی بنشینم او هم دوست داشت!
حالا 23 سالم بود می دانستم باید از روی کارت پرواز سر جایم بنشینم،کرمان هم نمیرفتم .از طرف مامان باید میرفتم سوییس ،قرارداد امضا می کردم و دوره ی حقوق بشر می گذراندم .از پنجره باند فرودگاه را نگاه میکردم .این بار بابا دیگر نبود که سوار هواپیمایم کند.برایم مهم نبود خانم چشم ابی کنارم باشد یا اقای سیبیل کلفت ،دوست داشتم صندلی کنارم اشغال نشود.قرار بود سینا بیاید فرودگاه دنبالم ،پسر دوست مامان بود ،او ر هم 10 سال پیش بم دیده بودم ،10 سال پیش دانشجوی پزشکی عمومی بود ،از سوییس امده بم کمک رسانی.13 سالم بود عاشقش شده بودم.رویا هم بافته بودم.با لباس عروس کنارسینا.دکتر بود ،خوش قیافه و خوش تیپ هم بود.با شاهزاده سوار بر اسب مو نمی زد.حالا 10 سال گذشته بود تخصص روانپزشکیش را هم گرفته بود .اما دیگر 23 سالم بود میدانستم 10 سال در سوییس منتظر نمانده من بزرگ شوم ،می دانستم با چند نفری دوست بوده و به جایی نرسیده .از سوییس زنگ میزد ،برای مامان تعریف می کرد.
دانلود رمان باغ مارشال
دانلود رمان آرامشی از جنس حوا
دانلود کتاب داستان بلند بر جاده های آبی سرخ جلد اول نوشته نادر ا
رمان حریم عشق
دانلود کتاب قدرت بی پایان ذهنتان
دانلود کتاب اندروید سکوت آفتاب
رمان فریاد زیر آب
دانلود رمان عاشقانه جدید fereshte 69 به نام گشت ارشاد
دانلود رمان عاشقانه جدید شکیبا.ن به نام لیلای قلبم